شاید گاهی بتوان خشم را یکی از واکنش های طبیعی انسان به ویژه در شرایط بحرانی دانست، اما مهار خشم، حتی در همان شرایط بحرانی، مهارتی است که افراد باید آن را بیاموزند. در غیر این صورت بروز این رفتار و تکرار آن می تواند روی روابط فردی و اجتماعی فرد تاثیر منفی بگذارد….
در این نوشتار به شناخت زمینه های خشم، آثار و برخی راهکارهای کنترل آن می پردازیم.
● زمینه های بروز خشم
عواملی مانند فشارها و استرس های اجتماعی و خانوادگی، ناموفق بودن در روابط فردی، اجتماعی و کار، درگیری ذهنی و ناآگاهی از مهارت های حل مساله، درجه هایی از افسردگی و اضطراب را می توان زمینه ساز بروز خشم دانست. اگر از زاویه «بسته» به مسایل نگاه کنیم و تفسیر ناقص و اشتباهی از آنها داشته باشیم، مسایل را بزرگ تر از آنچه هست، می بینیم، بنابراین نوع نگاه فرد به مسایل هم می تواند فرد را دچار خشم و عصبانیت کند. درواقع بزرگ شدن مسایل تحمل آنها را سخت می کند.
به این ترتیب واکنش ما نسبت به مسایل شدیدتر می شود اما اگر با دید «باز» به مسایل نگاه کنیم و مسایل را کامل و به درستی تفسیر کنیم، مشکلات مربوط به هر مساله به اندازه «واقعی» آن خواهد بود. به این ترتیب تحمل آن آسان تر و واکنش ما نسبت به مسایل منطقی تر و بهتر خواهد بود. در مواردی، افراد خشمشان را در جمع دوستان و آشنایان، محل کار و… بروز نمی دهند و این خشم فروخورده را به شکلی دیگر، مثلا پرخاش با افرادی ضعیف تر از خود یا اهل منزل بروز می دهند. خشم فروخورده می تواند باعث ایجاد یا تشدید اضطراب و افسردگی شود.
● آنچه از خشم حاصل می شود
خشمگین شدن و پرخاشگری، بی شک آسیب هایی را در روابط بین ما و دیگران به دنبال دارد. درواقع رفتار فردی که از مساله ای خشمگین است، اغلب رفتار درستی نیست و همین مساله نتایج نامناسبی را به دنبال خواهد داشت. برای اینکه از نتایج منفی این رفتار آگاه شویم، تبعات منفی ناشی از رفتار غضب آلودمان با دیگران را بررسی می کنیم:
۱. رابطه های سرد: بعد از هر بار خشم و پرخاشگری، برای مدتی روابط سردی با همسر، فرزندان، دوست و همکار و به طور کل با فردی که با او رفتار غضب آلود داشته ایم، خواهیم داشت. این مساله برای ما و طرف مقابل هزینه های عاطفی را همراه دارد.
۲. وقت و نیرویمان را از دست می دهیم: برای جبران آثار منفی ناشی از بروز خشم مهارنشده مان باید وقت و انرژی اضافی را صرف جبران خطا و ترمیم رابطه مان کنیم.
۳. کسی بَرنده نیست: با هر بار خشمگین شدن بی دلیل رابطه ما با دیگران دچار مشکل می شود. به عبارتی دیگر هر بار بروز خشم، تاثیر منفی ای بر روابط ما با دیگران می گذارد در این شرایط نه تنها کسی «برنده » نیست، بلکه این رفتار روی عمق روابط ما هم اثر گذاشته و باعث سردی روابط می شود.
۴. عادی می شود: فردی را تصور کنید که دائما خشمگین است و رفتار درستی با اطرافیان ندارد. تداوم خشم، پس از مدتی به جزئی از شخصیت او تبدیل می شود. بعد از چندی نیز به این رفتار عادت می کند و دیگران او را به عنوان فردی عصبی و غیرمنطقی خواهند شناخت. این صفت باعث بروز اشکال در برقراری ارتباط با دیگران و باعث می شود تا فرد با آنها رابطه عمیقی نداشته باشد.
۵. چرخه معیوب: با وجودی که ممکن است در ابتدا اطرافیان بتوانند رفتار نامناسب فرد خشمگین را تحمل کنند اما بعد از مدتی آنها هم به رفتار شخص پرخاشگر واکنش نشان می دهند. به این ترتیب رفتار ما با اطرافیان وارد «چرخه معیوبی» می شود. ما عصبانی می شویم و طرف مقابل را خشمگین می کنیم و این روند مانند یک چرخه ادامه پیدا می کند و باعث تخریب روابط می شود.
۶. مراعات از روی جبر: ممکن است با خشم، برای مدتی حرفمان را به کرسی بنشانیم و دیگران از روی «اجبار» یا «مراعات حال ما» حرفمان را بپذیرند، اما این روند باعث ضربه خوردن لایه های عمیق ارتباطی می شود؛ هرچند روابط در سطح عادی به نظر برسند.
● راهکار درمان
اشاره کردیم که عوامل مختلفی می توانند زمینه ساز بروز خشم و پرخاشگری باشند. برای درمان این مشکل به چند نکته توجه کنید:
▪ از ریشه حل کنیم: همان طور که گفته شد درگیری با اختلال هایی مانند افسردگی، اضطراب و استرس می توانند زمینه ساز بروز خشم شوند. بنابراین یکی از راهکارهای مدیریت خشم، درمان اختلالات زمینه ای است. به این معنی که باید مشکلات زمینه ای که به آنها اشاره کردیم، درمان شوند تا خشم کنترل شود و از بین برود.
▪ مهارت ها را بیاموزیم: آموختن مهارت های حل مساله و توانایی کنترل بحران ها، می تواند به کنترل خشم کمک کند.